انتها ندارد عشق
گوشه گیر خاطرات تو
در انتهای دلتنگی

مایوس و بی رمق

نخفته هنوز 


دلتنگ اینهمه 
به پریشانی علفزار در باد
دستهایت را یاد
که آن پرستاران شکوفه ها
چه کارشان بود

در دستانش

زمختی  رعشه دار

که بیخواب تا سحر

تماشای ترا دلتنگ ناله میکند


ای کهن ترین نقش زیبایی
در باران های بهار
و در آن  آذرماه گریه بار
اینک  تنهایش نهاده رفته ای


ای ماه یگانه زمین

او تو را 

شکوهمند

بر فراز همه آسمانها
تا همیشه آرزو 

دارد


۲۱ فروردین ۱۴۰۲

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد