پری مهربان باران ساز
از تو آغاز میشود
شعرهای بارانی
کنار کومه های پاییز
دور از پناه آغوشت
آرام آرام پاییز میلغزد
در یخنای زمستان
و بازوان تو
پیچکهای همیشه بهار
سرشانه های آجری مرا ترک میکنند
از ساده ترین بغض ها
شعری میسازم
تا آهنگی در باد
تا کرشمه های بهار
جهان پایان میگیرد
از طعم تلخ سرماها
آه ملکه برفی من
اجاق آغوش تو
روشن باد
غم سرما مردگان
ترا مباد
______________________________________
همه جاده های برفی
همه پلهای سیلابی
همه راهبند های جهان
پنهان میکنند ترا
تا نیایی
تا نیایم
که نیابمت
زمستان میگذرد گل جان
بهار که شد
سرازیر میشوم چون مه
تا بیابمت
در ناکجای جهان
مهراب شیروانچی زمستان ۹۸
________________________________________
روزهای سال ، چون رودی جاری
از بهاری ، تا بهاری ، میگذرند
گرد این چهار فصل
بوی گیسوی تو
پیچیده ست
مرا نگاه کن
سالی دیگر
از حبس اندوهت در دلم گذشت
زندانی نگاه گم شده توام هنوز
بدیدارم نیامدی ' ای زیبا
ملکه همه گلهایی
در شوریده ترین غزلهایم
سروده ام ' تنها ، یک منظره
از شکوه بی نهایت ترا
مهراب شیروانچی
================//======================
جهان همه باران باشد
شامگاهان تا صبح
تو باشی و من و اجاقی روشن
جامی و سازی و جانی پرشور
چه ها میشود آنهمه شعرهای غوغا
که با هر جام سروده میشود
انگار آتش و باده و چشمهایت توام
پیراهنت برنگ شراب
لبهایت برنگ آتش
برابر من تو باشی و شب طولانی
و باران که بنوازد
آهنگهای مستی را
موج آ موج
در ضرب عشقبازی ها
آنسوی پنجره ها
بر درختها و شیروانی
تو باشی و من باشم و باران
و دیگر،،،،
شبی که
انگار سحر نخواهد شد
=========================/==============
آن ببرهایی که خفته اند
در علفزار چشمهایت
عاقبت مرا خواهندکشت
ببین کی گفته بودمت
آهوان رموک اینهمه شعر
یتیم خواهند ماند
کی باز پرسه بزنم
پیرامون نگاه گرمسیری تو
در این عطشناک حال خراب
دور مانده م
از رودهای معطر گیسویت
در فهم فلسفه آب
جرعه جرعه
اندوه سوختگی های شاعرانه
پیر میکند مرا
مهراب اردیبهشت ۹۸