برای یهودای کوچکم

 

رسم جهان پسر کشی و سهراب مرگی هاست 

من  پیر شدم و مرا  نوبت خواب مرگی هاست 

زمانی که هر شب هزار ماه می کشند بدوش 

 روزگاری که سوگ  در سوگ محراب مرگی هاست 

وای چه خورشید هاست مرا در بستر سردم 

در هر شب سیاه که مرا شهاب مرگی هاست 

 آه  این دلفین آبی خزر میرود تا نیاید باز 

در این شبهای باران که موسم آب مر گی هاست 

دفتر های مرا تا چند سده می خواهد خواند 

نیمای مست من که در اشتاب مرگی هاست 

ندیدی فرشته های دیو را / پلید های زیبا را؟ 

در پس سوالهای سخت بی جواب مر گی هاست 

تا چند پرواز شمرده ام تا یکی ببوسمت 

 محراب و رویاهاش در بی حساب مرگی هاست