کی سر میزنی به خیال روشن من؟
کی شکوفه بادام میریزی - نور میریسی - خیال می بافی؟
با پرنیان رویای آرنج های خواب رفته من
کی هوا میدهی - جوجه شاهین های سفید مرا
جان ، ای جان - کبوتر باز رعنایم
کی خیس از بوسه میکنی
لپ و لب و چانه مرا؟
پس کی می رسی با پاکتی آفتاب
و آن لقمه های حسابی ترد
کی شالی چشم مرا ، از نشا تا درو ، یار خواهی شد ؟
آب یار / کشتی بان / ماه رو
کی سینه هایت ، باغ سیب مرا... خجل خواهد کرد ؟
=============================================
رنج به طعم لبان توست
چون تکه ای بلور نمک
یادگار حسرت و بی نوایی ها
باز خواب بوسه خواهم دید؟
که چشمه های شور کام
زمزمه ای شیرین ساز کنند
مگر بادبانهای چند کشتی
آویخته از شانه های مغروق من است؟
که حسرت یک ساحل / یک شام
با دست افشانی توفان های نا هنگام
مانده است اینچنین.... در کام نامراد من
-------------------------------------------------------------------
تو معرکه ای
نور باران چشمت ، آفتاب کش
ای نمک تافته در تابش ستاره ها
کویر شناس / جادو باز / جام نوش / شهر کوب
بازویت رام آرام بوسه های باران باد
گاه که می پیچی در باد مستی ها
باز می شناسمت در نهان
ای رقصنده افعی باز
تو شگفتی ...معرکه ای
تو همیشه شگفتی. خدای شگفت انگیز .کسی یا جایی بندر تو نمیشود. ناخدا کجاست؟