خواب یعنی ...تماشا

 

چه عمیق خفتیم

در ژرفنای اقیانوسی سرد

غلطیدیم ونالیدیم

هیچ رویا ندیدیم اما

در سیاهی رفت خوابها

چون گذری شتابان

  در سایه ساران کوچه باغهای تابستان

عمیق خفتیم..سبک برخاستیم

بی رویا ...بی ابهام

آفتاب از سویی ...سایه از سویی

روزهای خوش نابوده را تهنیت گفتند

چه عمیق دوستت دارم

و چه سرد می بوسی مرا

این جا کف اقیانوس بوسه هاست

گرما و رنگ سرخ

آن بالا ها جا ماندست

من سردم است محبوبم

و این یعنی یکبار دیگر....... مرا ببوس

------------------------------------------

 

آن شب که تو رفتی

 و تمام شد همه چیز

چیزی چون عمر من

چیزی چون عاشقانه های یخ کرده  من

چیزهایی ناتمام رها شد و ماند

بس که شتابناک رفتم و رفتی

شعله چراغی اما  روشن ماند

و کلیدی که سه بار باید میگردید

هیچ هم نگردید

تمام نشد چیزی...ولی

در نیمه های ناتمامی

باز این منم که آغاز میکنم ترا

 

-------------------------------------

نمی آیی.....نمی شود یعنی که بیایی

نیمروز است و در خلوت آفتابها

ابر های دمادم غیب کرده اند رخسارت

نمی شود که بیایی

و چشمت ناپیداست

برای نادیده های تو

چه شعر ها نوشته ام

شاید هم بیایی وقتی

این پاییز که رفت شاید

 با  این زمستان سرد که در راه است

و یخ بندان است و.... کاش کاشهای  آرزو

 تا بیایی بیایی همواره تو...تنها تو

باز هم مینویسم برای تو

که نیایی باز

یعنی نمی شود هم که بیایی

تا من بنویسم...........کاش کاش کاش.....برای تو

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شازده خانوم سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:14 ق.ظ

روزگارت ابریست.‌مهتابت پشت ابرها خوابیده وگلهات عطرشان را به شیشه های در بسه بخیل سپرده ند. اینها درست اما سرود هات جی شدند جان منی سنگدل نباش بنویس تا خوابها یم رنگی بشه ..چشمای تو جاهایی و چیز هایی مبینند که اگه بخواهی منو هم رخصت تماشا بدهی در عاشقانه های جوشانی که نامشان را گذاشته ای یخ کرده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد