خوب شد نه ؟
که تنها شدیم لحظه ای من وشعر
من و شعر و بی نوایی ها
گیرم که این ساز سرد هم
یک شب بخواند گرم
دلم، گرم که نخواهد شد
حتی در این گرم گرم آفتابی
هنوز کوچه های حس من
راهبند برفهای دمسردیست
هنوز آفتاب زرد کوچک من
به ناز بالا می آید
دیروزها...فردا ها...شایدها...
خوب...خوب....من و شعر که هنوز تنهاییم !
و مهتابی هم ، شاخه های بید شعرم را نمی شوید
همچنان که جرعه های تلخ
طعم شیرین و ساده آن روز ها را
به حسرت مزه ریز میدارد
بد هم نشد نه...؟
یک لحظه هم شد که تنها شدیم
من و دفترها......
=============================
کی میگذری از من ؟
ای ساحل گرد ؟
ای پشیمان؟
ای گذشته از باد ها و صبو ها و نارنج ها؟
کی میگذری که راحت شوم؟
ای ساحل پیچ؟
ای ولگرد ، ای ستاره باز ؟
ای مست...؟ ای مست...؟
کی میشود که گذشته باشی از آسمان من ؟
کی میشود که سپرده باشم ترا
در کوزه هسته های تف کرده
تا دیگر نشمارم هیچ...
که تا کی آن دانه عسل مزه
سرپنجه های کامم را
شهد آلوده میکند باری
که باز کام ولب را
به چشیدن خیس کنم
تا چشای آن طعم بی مثال
آن چکه های زرین
آن شهد غلیظ
تا شراب شعری
غزلی...سرودی...خوابی...عطری
تا تو ...تا آن سالها
آه..این صبح بخیر از که بود ؟
که خیزاند مرا از خواب؟
خدا و فرشته ها دنبال چه اند؟
ای تلخ کام ... ای گریه ریز... ای غصه بار
با من چه میکنی...؟
که خاموش خفته ام اینجا
به رویای قطر های زرین
که شهد ریز و مشک بار
نرم نرم فرو میبرند جان و جهانم را
....................
===============
تو از من می گریزی
من از تو
ما از شما
شما از ما
که دور شویم از هم
تا دور شویم از بودن
دیگر مهربانی و شعر و غزل و بوسه را
دوست نمی داریم
و لابد هم خوشمان می آید
که بشنویم
بوسه نفرینی ابدیست
و غزل کفر اعظم
که مهربانی ولنگاریست
خوش باش آهوی لاغر من
بروی چشم.........دیگر بد نمی کنم
کفر هم نمی گویم
و سعی میکنم که دیگر
ولنگار نباشم هرگز......
ای ساده/ ساده / بی رنگ/ ای دیوانه / ای کویر نورد / ای دیوانه............/ دیگه چی بگم؟
کاکی بریت ناسیستن شیز روژ و یورسن پات ماهی و ستارهی خواوییژان...کوره همی آرمیتن میرا آسمان همیت و زمینی.
خسته شدم از بس این شعرت رو خوندم یه کی دیگه بنویس
دیوونه مگه معالجه نشدی؟شفا بده شما رو خدا