از این پنجره خمار
نگاه میکنم خیابان خراب را
سرازیرند همه چیز
شتابناک و بی اندوه
چه میکنی با من؟
تو... که چون مشتی سکه سنگین
جرینگ جرینگ میخوانی در جیبم
که نمیگذاری تا بدوم
و هیچ هم نمیگویی که ندو
و اصلا فرمانی نمیدهی
من میفهمم
و نمی دوم...................و میمانم پشت این پنجره خمار
تا از این خیابان خراب
همه دونده ها
سرازیر شوند...که باز بخوانم...
با صدای تو .... جرینگ جرینگ تو.......
...آه نگذاشتی مرا بخود
تو با منی هنوز
و من هرگز نخواهم دوید.
-------------------------------------------------------------------------
دلم تنگ تو باشد یا نباشد
چه فرقی میکند ، که من بنویسم یا ننویسم
همین که شمار سپید های دفترم
یکی کم ، یعنی تو بودی و رفته ایی
و جا پایی مانده است
در این دشت برفی سرد
نگرانت باشم .......یا نباشم؟
صدایت از دور های دور می آید یا نه؟
همین که ذهن برف گرفته مرا
رو به شرق آفتابی بچرخانی کافیست
پرنده ایی که بوی جنوب را
از طعم سرودی زیر زبانم میفهمد
رو بسوی سرود من ......کوچ میکند باز
خوشا که دل تنگ باشم تا رسیدنش......
-------------------------------------------
شب تمام میشود
ستاره تمام
ماه تمام
خواب تمام
چگونه با دلم بسازم ؟
که همه تمامند و تو...
تنها تو.......یکبار دیگر آغاز میکنی
تمام ...تمام...تمام...
تو هم تمام...دلم تمام
شعر تمام....ماه تمام....خواب تمام
یک بار دیگر تو آغاز کن
شب رویایی سیاه از مستی منست
و ستاره ، برگ ریزان آسمان های کامجویی
ماه تمام.... بله .ماه هم تمام.......... ماه تمام
که چون سکه ای نقره همین دیشب
به دخترکی بخشیدم
اما ..تا هنوز خوابهایم مال منست
و دشتهایی که می تازم هر شب
و شعر هایی که نمی نویسم هیچ گاه
شب تمام....ماه تمام......... و تو ناتمام هم... از آن منی
چون شعر های ناتمام من... که می خوانم باز
که خوش آواتری از تمام تمام ها
شعر تمام.............ماه تمام..............ستاره هم تمام
سلام
وبلاگتون بسیار زیبا بود شعر های قشنگی هم داره دوست داری به منم سر بزن
با این که لذت بردم اما غربتی را که باان درگیری با تمام جانم می فهمم