در سبدی که بازار بردم

تو هم بودی...گل شاداب بی نامم

باز می آمدم...

باز هم تو بودی

گل خوشرنگ

کی شکفتی در این گلزار؟

گم بوی و گم رنگ

آه.... ستاره گلهای بی دانه

غصه نخور زیبا

من خود هر شب

تماشا می کنم ترا
 
و می بویمت مشتاق

و هر صبح دوباره باز

با شوق...از باغ شعر می چینم ترا

-----------------------------------------------------

می غلطی و می گریزی

تا در اعماق شتاب ها

دمی به آرام سر کنی


اما ...باز ...هنوز لختی نیاسوده

دوباره می غلطی

دستی...حاد ثه ایی ...صدایی

باید که نگه دارد تو را

که بمانی...در دمادم ماندن یا رفتن


ببین ...نگاه کن.....

فهمیدی چه گفتمت؟

خوب...خوب...

حالا این تو ....و این دره های سرد

--------------------------------------------------------

دشت های بلند رویایش

برفا برف سرد بود

راه بند آن جلگه فریب

ساده کش آن خواب انگیز


چرا بیدار نماندم آنشب؟

چرا گلوی مهربانش را نبوسیدم

آن گاه که بر فراز اسبی چنان وحشی

تاخت و رفت ، هیها کشید و رفت


باید می دانستم که تشنه می تازد.............


......آه بودا...بودای نیک اندیش


بر فراز قله های ابری ایمان

یا در وسعت دشتهای ساده گی

برایت معبدی خواهم ساخت


---------------------------------------------------



نظرات 4 + ارسال نظر
ساناز سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:07 ب.ظ http://kolbeyeabi.blogsky.com

سلام دوست عزیز
متن زیبایست امیدوارم موفق باشی...
بای

سحر جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام
مثل همیشه خیلی قشنگ بود
مرسی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:51 ب.ظ

مهربونم مثل این که تقدیر من چشم انتظاری است َ و بی خبری دلتنگنت هستم اقلا برام بنویس اینگار تقدیر اینه که هر چه من بیشتر طالب خوندن شعر شما باشم شما بیشتر دریغ کنید از نوشتن خسته نباشید و موفق باشید

اشنای قدیمی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ب.ظ http://hamahbitu

زیبا به گونه ای که احساس را در معرض غلغلکی دلپذیر قرار میدهد .من با شعرها ی شما حالی میکنم کودکانه .
بله رفیق زندگی اتفاقیست،پشت بته روزگار .مجالی برای درنگ نیست.
سر بلند بمانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد