کوچولو...ای دیوانه کوچک
گیلاس کدام باغ
هوش رنگها و مزه ها را پریشان کرد
که تلخترین میوه جهان را
چنین حریص آرزو داری
کوچولو... این قند شعرم کافی نیست؟
این بوسه های تر
بر آن پیشانی کوچک کم بود؟
نه....دیگر بس است
ماما ن های آسایش
چشم در راه تواند
و گیلاس....
عزیزم ببخش
در این فصل
هیچ باغ را گیلاسی نیست
----------------------------------------------------
کجای جهانی؟
نگفتی کجا؟
به رمز و گمان
دریافته ام که راهیست
...نه از دیاری به دیاری
نه از جایی به جایی
که در منتها پدید آیی
دیوانه که نیستم...میدانم
جایی از این کلاف صد پیچ
سر آغازیست
که به هزار جهد رنج آلود
تا حریم گلستان می کشاندم
نگفته بودی این همه نزدیک
آخر این کلاف ابریشم
دراز نای چند کوچه که بیشتر نیست
ابلهانه میگشتم
آه همسایه...پیدا میکنم ترا
-----------------------------------------------------------------------
و سر انجام تمام شد
گردشهای بی نهایت
پیرامون آن نقطه موهوم
و حشی هراسیده از دی روز ها
رسید به اینسوی خاطره
خجسته باد... این باز پسین وصل ها
گمراه و دیوانه
تا کجا پی آتش دوان رفتی
اینجا کنار این غار
در نشیب راه بیشه های سکوت
فروزنده و جاوید
شعله ایی نامیراست
پیش آی و گرم شو
ای گمراه سرما زی
کنار اجاق، امن است و تو
رام روشنی ها و بوسه ها خواهی شد
-----------------------------------------------------------------------
دیشب و دیروز
در آسمان چه خبر بود؟
چقدر درنا کشته اند...
چقدر قو های سپید را ...
اینهمه پر سپید از کجا میبارد؟
کاش مادرم زنده بود
تا از این همه پر سفید
برایم بالشی می ساخت
بی خوابی هایم شاید علاج میشد
تا کمی در خیال ها
همراه درنا های شهید
پرواز کنم
-------------------------------------------------------
همیشه مرهون الطاف شما هستم.................بسیار زیبا بود.
محراب خوب. اومدم بدیار...باز خواهیم آمد.آرزویمان شفاست و دعایمان عافیت. آمین
salam , kheyli kho minevisi , lezat mibaram